نويسنده: بهاء الدين خرمشاهي





 

تفسير کشاف تأليف ابوالقاسم محمود زمخشري است. ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشري معروف به جارالله، يکي از بزرگترين علماي لغت و دستور زبان عربي و علوم بلاغي و يکي از مفسران طراز اول قرآن است. وي در رجب سال 467 ق در قريه ي زَمخشَر از نواحي خوارزم به دنيا آمد. در طلب علم به بخارا و بغداد رفت. سفرش به بغداد در طي سفر او به حج بود. در بغداد به نزد ابوالسعادات هبة الله بن الشجري - از ائمه ي لغت و ادب، صاحب آمالي معروف، و نقيب طالبيان در کرخ - رسيد و از او احترام شايسته اي ديد. سپس چون به مکه رسيد قصد مجاورت بيت الله کرد و در جوار خانه خدا مقيم شد و لقب او « جارالله » يعني « همسايه و مجاور بيت الله » از همين جاست. در مدت مجاورتش در مکه از حمايت و تشويق و احتمالاً صلات و کمک هاي مالي ابن وهاس که از امرا و در عين حال از علماي حجاز بود برخوردار گرديد. تفسير کشاف را در همين ايام اقامت در مکه نوشت. به گفته ي خودش اين کار علي الظاهر طرحي سي ساله مي نمود که به عنايت الهي « در مدتي برابر خلافت ابوبکر » - يعني دو سال و چند ماه - در مدرسه ي علامه که درست روبروي کعبه بوده، به پايان رسيد.
آثار او در حديث و لغت و صرف و نحو بسيار است، از جمله: النموذخ يا انموذج، المفصل، اطواق الذهب در مواعظ، الفائق در غريب الحديث، نکت الاعراب در اعراب قرآن، أساس البلاغة در لغت، مقدمة الأدب در لغت، المستقصي در امثال، ربيع الأبرار در اخبار و نوادر و نکات ظريف، و از همه مهم تر کشاف در تفسير قرآن.
زمخشري در فقه پيرو مذهب حنفي و در اصول عقايد و کلام، چنان که معروف است، معتزلي مذهب بود. او در سال 538 هجري در جرجانيه درگذشت. ابن بطوطه، سياح معروف عرب که سفرنامه اش به فارسي هم ترجمه شده است، قبر او را در آن جا زيارت کرده است.
نام کامل تفسير کشاف، الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل است. زمخشري با صراحت تمام، عقايد اعتزالي خود را در نگارش اين تفسير به خرج داده، به طوري که تفسير کشاف جامع ترين و عالي ترين تفسير موجود قرآن بر مبناي عقايد معتزله است. جلالت قدر اين تفسير تا به حدي است که با وجود آن که اهل سنت که غالباً اشعري مذهب اند و انديشه هاي اعتزالي صريح آن را رد و طرد کرده اند، ولي از زمان تأليف به بعد، هم در مجامع علمي و تفسير نگاري اهل سنت، و هم مجامع شيعه از قبول عام و استقبال شاياني برخوردار بوده است.
معروف است که شيخ طبرسي که خود بزرگترين مفسر قديم شيعه به شمار مي آيد و تفسير مجمع البيان او با يک دو دهه اختلاف زماني، همعصر با کشاف زمخشري تأليف شده است، پس از به پايان رساندن مجمع البيان، چون کشاف را ملاحظه کرده، آن را بسيار پسنديد و بر مبناي آن و با اقتباس و التقاط از آن، در تفسير متوسط و کوچک، به نام هاي جوامع الجامع و الکاف الشاف نوشت. با بيضاوي که تفسير أنوار التَّنزيل او همانند مجمع و کشاف، از تفاسير طراز اول قرآن مجيد به شمار مي آيد، آن تفسير را وسيعاً برمبناي تفسير کشاف استوار ساخته و نقاوه و عصاره ي ظرايف آن را نقل و اقتباس کرده است.
زمخشري از ائمه ي لغت و ادب و علوم زباني و زبان شناسي، و از قائلان به اعجاز زباني و هنري قرآن کريم است و در تفسيرش بيش از هر تفسير ديگري، به نکات زباني و ظرايف و غوامض نحوي و « معاني - بياني » و بديعي و بَلاغي قرآن مجيد پرداخته است. در مقدمه ي تفسيرش مي گويد: « بزرگترين فقها و قصه شناسان و واعظان و نحويان و لغويان نمي توانند به باريکناها و ظرايف قرآن پي ببرند. مگر آن که در دو علم مختص به قرآن، يعني « علم معاني » و « علم بيان » دست داشته باشند. »
ابن خلدون تفسير کشاف را مهمترين تفسيري مي داند که بر پايه ي علوم زباني و بلاغي نوشته شده است و در عين آن که از آن تفسير به خاطر اشتمال بر عقايد و آراء معتزله انتقاد مي کند، مي نويسد: « ولي با همه ي اينها، محققان مزبور به رسوخ قدم وي در مسائلي که به زبان و بلاغت متعلق است اعتراف دارند و هرگاه کسي که آن را مي خواند کاملاً به مذاهب سنت آگاه باشد و راه استدلال را نيک بداند، آن وقت از بدفرجامي هاي آن مصون خواهد بود. پس بايد مطالعه ي آن را غنيمت شمرد، چه کتاب مزبور در انواع فنون زبان داراي شگفتي هايي است » ( ترجمه ي مقدمه ابن خلدون، جلد اول، صفحه 893 ) .
ابن خلدون در جاي ديگر از مقدمه ي معروفش نيز به زمخشري و کشاف اشاره دارد و از جمله مي نويسد: « ... و آنان که بيش از هر کس به اين فن ( فن بيان ) نيازمندند، مفسران مي باشند؛ و بيشتر تفاسير متقدمان از اين فن، عاري است و مؤلفان آنها در اين باره غفلت ورزيده اند. تا آن که جارالله زمخشري پديد آمد و کتاب خود را در تفسير وضع کرد و آيات قرآن را بر وفق احکام اين فن مورد تتبع قرار داد، بدان سان که برخي از قسمت هاي اعجاز آن آشکار شد، و از اين رو اگر وي عقايد بدعت گزاران را هنگام اقتباس آنها از قرآن به وجوه بلاغت تأييد نمي کرد، تفسير وي در ميان تفاسير به سبب اين مزيت، منحصر به فرد مي شد » ( ترجمه ي مقدمه ابن خلدون، جلد دوم، ص 1173 ) .
نظر به آن که کلام شيعه و معتزله در امهات مسائل از جمله حدوث يا خلق قرآن و اختيار انسان و عدل و صفات الهي همانندي دارد، لذا آنچه از تفسير کشاف که در نظر اهل سنت عيب آن شمرده مي شود، از نظر شيعه يا عيب نيست، يا بلکه امتياز آن است؛ لذا محققان و علماي شيعه، براي تفسير کشاف، به طور طبيعي، بيش از محققان و عالمان اهل سنت ارج و احترام قائلند.
کشاف بارها به انواع و اقسام، با شروح و حواشي، حتي همراه با رديه ها به طبع رسيده است. نخستين چاپ آن در دو جلد در سال 1856 ميلادي در کلکته انجام گرفته است. سپس در سال 1291 ق در بولاق مصر، و در سال 1307، 1308، 1318 ق در قاهره چاپ شده است. بروکلمان بيش از يازده شرح و حاشيه بر آن ياد مي کند که بهتر از همه، شرح مير سيد شريف جرجاني است که با بعضي از چاپ هاي آن، از جمله با طبع قاهره به سال 1308 و 1318 ق و چاپ انتشارات آفتاب در تهران، همراه است.
در ايران در سال هاي اخير، علاوه بر انتشارات آفتاب که يکي از بهترين چاپ هاي اين تفسير را انتشار داده، « نشر ادب حوزه » هم يکي از چاپ هاي خوب کشاف را همراه با چند حاشيه و استخراج احاديث آن، از روي طبع مصر به طريقه ي افست تجديد طبع کرده است.
منبع مقاله :
خرمشاهي، بهاء الدين؛ (1389 )، قرآن پژوهي (1)، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم.